مذهبی

مذهبی

شامل مطالب مذهبی و.....
مذهبی

مذهبی

شامل مطالب مذهبی و.....

ظاهر و باطن در قیامت


معاد یعنى اطلاع از عظمت و قدرت و علم و حیات نامتناهى خدا، همانطور که در عالمى قبل از عالم طبع و ماده اجمالاً براى ما مشهود بود، و آنجا عالم بَدءِ ما بود؛ بازگشت ما هم به همان عالمى است که ابتداى آفرینش ما از آنجا بوده است. باید رفت و به مقام لقاء و شهود حضرت رب جل و علا تفصیلاً رسید، که فرق بین توحید بدوى و نهائى فقط به اجمال و تفصیل است. این حقیقت معاد است که در آنجا ظاهر و باطن یکى است. ظاهر، عنوان باطن، و باطن غیر از جنبه آیتیت و مرآتیتِ ظاهر چیزى نیست. در آنجا وجه خلقى و وجه ربى یکى است، و سلسله عِلل و اسباب در عین اتقان خود، مُندک و فانى در وجه خدا هستند. هر چیزى در عالم خود و کینونت خود ظهور و بروز دارد. عنوان باطن، عنوان غیبت است؛ زیرا ظاهر فاقد چیزى است نسبت به چیز دیگر، و در این صورت ظاهر و باطن دو چیز و با هم اختلاف پیدا مى کنند. اما اگر چیزى از چیز دگر مخفى نباشد، این عین بروز است؛ و این بروز عین ظهور است.

در دنیا که انسان گرفتار پرده پندار است، و این عالم را مرتبط به یک سلسله علل و اسباب مستقل مى بیند، و جدا جدا مى بیند، و از هر کدام اثرى را مستقلا میجوید؛ این دید و مشاهده، ظاهر را در مقابل واقع، و وجه خلقى را در مقابل وجه ربى بوجود آورده است. ولى اگر این سلسله اسباب از بین برود و بطلانش مشهود شود، و تأثیر علة العلل و خداى یگانه بر تمام موجودات، چون شعاع خورشید در آینه هاى مختلف مشاهده گردد، دیگر در آنجا ظاهر عین باطن است. در آنجا غیب و شهادت یکى است، و چیزى از چیزى مختفى نیست. افرادى که در محشر حضور پیدا مى کنند، مشاهده مى کنند که خدا از احوال و کردار همه آگاه است. در اینجا هم خدا آگاه است ولى این معنى سربسته و پیچیده است و غالب مردم ادراک نمى کنند؛ در آنجا مى فهمند.

«وَ بَرَزُوا لِلهِ جَمِیعًا؛ همه در پیشگاه خدا ظاهرند» (ابراهیم/21).

«یَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ ؛

در آن روز همه ظاهرند، و بر خداوند چیزى از ایشان پنهان نیست» (غافر/16).

چون حجاب نیست. حجاب و پرده متعلق به عالم پندار است. حجاب متعلق به عالم وجه خلق است. جنبه وجه خلقى چون سپرى گردد، و جنبه وجه اللهى و وجه ربى موجودات پدید آید، و انسان در عالمى که به نور پروردگار اشراق نموده و از بواطن اشیاء علم و اطلاع دارد وارد شود؛ در آنجا چیزى مخفى و پنهان نیست.

اگر این سلسله اسباب از بین برود و بطلانش مشهود شود، و تأثیر علة العلل و خداى یگانه بر تمام موجودات، چون شعاع خورشید در آینه هاى مختلف مشاهده گردد، دیگر در آنجا ظاهر عین باطن است. در آنجا غیب و شهادت یکى است، و چیزى از چیزى مختفى نیست

«فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَآءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ؛ پس ما پرده را از روى دیدگان تو برداشتیم! و چشم تو امروز چشم تیزبینى است!» (ق/22). چشم تو حاد است و خوب مى بیند. باطن را مى بیند، و اسرار و غیب را مشاهده میکند. چشم حدید یعنى حاد و تیزبین، چشمى است که علم به باطن دارد؛ علمى که جلوه ملکوتى دارد، و علمى که حقیقت آن ربط با خداست.

«یَوْمَ تُبْلَى السرَآئِرُ؛ در آن روز مخفیات (نیت هاى پنهان ) آشکار میشود» (الطارق/9). افکار و عقائد آشکار میگردد. چون در این دنیا همین نظرى که انسان به موجودات نموده و هریک از آنها را مستقل و متباعد و بى ربط از یکدیگر و از خدا مى بیند، و این دید و مشاهده در زیر افکار مخفى است؛ در آن روز این مخفیات آشکار میشود. زیرا عالم، عالم «قلب» یعنى واژگون شدن ظاهر به باطن است و روز ظهور بواطن است.

«أَفَلاَ یَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِى الْقُبُورِ * وَ حُصلَ مَا فِى الصدُورِ * إِن رَبهُم بِهِمْ یَوْمَئذٍ لَخَبِیرٌ؛ آیا انسان نمیداند: آن زمان که قبرها شکافته شود و آنچه در میان آنهاست بیرون ریزد (و در دلها از عقائد باطل و نیات باطل و أغراض باطل، آنچه هست آشکارا شود) و آنچه در سینه هاست به دست آید (و از انجماد و ظلمت و خفاء بیرون آید، و روشن و ظاهر و محصل گردد) خداوند در آن روز نسبت به ایشان دانا و خبیر است؟» (العادیات/9تا11).


منبع:معادشناسى 5، صفحه 125-122

چگونگی لحظات مرگ !

از آیات و روایات اسلامى، چنین بر مى‏آید که مرگ براى مومنان، انتقال از زندان به باغ، و از زحمت و سختى به استراحت و آسایش است، و براى کافران و غیر مومنان، انتقال از باغ به زندان، و از آسایش به سوى سختى‏ها و ناگوارى‏ها است.


بعضى مى‏پندارند روز قیامت، خیلى دور است، زیرا مثلا حضرت آدم (علیه السلام)، نوح، ابراهیم، موسى (علیه السلام) و... قوم خود را از حساب و کتاب روز قیامت مى‏ترساندند، ولى از آن عصر تاکنون هزارها سال گذشته، ولى هنوز قیامت بر پا نشده و شاید میلیونها سال دیگر نیز قیامت بر پا نگردد، بنابراین آیا اکنون براى پاداش صدها هزار سال بعد، عمل نیک انجام دهیم؟ و یا اکنون خود را براى مجازات هزاران یا میلیونها سال بعد، آماده سازیم؟

براى کسانى که این گونه افکار سۆال انگیز دارند، پاسخ‏هاى گوناگون و متعدد و جود دارد، یکى از این پاسخ‏ها این است که فرضا، فرا رسیدن قیامت، هزاران سال بعد رخ دهد، ولى عالم برزخ (که همان عالم قبر است) که در مقایسه با قیامت، قیامت صغرى مى‏باشد، در چند قدمى ما است، و گاهى بین ما و آن تنها یک دقیقه فاصله است، مانند کسى که جوان نیرومند و سالم و شوخ و شنگى است و در اتومبیل نشسته، ناگهان تصادف دل خراشى روى مى‏دهد و او هماندم از عالم دنیا به عالم برزخ وارد مى‏گردد، و یا مجاهدى راستین در صحنه جنگ با دشمن، آن چنان به عالم برزخ نزدیک شده که فاصله او با عالم برزخ، گاهى کمتر از چند ثانیه است.

بنابراین همه ما باید توجه داشته باشیم که شاید روز را به شب نرسانده و یا شب را به روز نرسانده، از این عالم، به عالم برزخ کوچ کنیم، و در آن عالم، بلافاصله نخستین دادگاه ما توسط دو فرشته نکیر و منکر شروع مى‏شود، و به دنبال آن پاداش و کیفر برزخى تحقق مى‏یابد.

امام سجاد (علیه السلام) فرمود: همانا، قبر، باغى از باغهاى بهشت، یا گودالى از گودالهاى دوزخ است. (تفسیر برهان، ج 3، ص 120)

شخصى پرسید عالم برزخ چیست؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: برزخ همان عالم قبر است، که فاصله بین آغاز مرگ تا پدید آمدن روز قیامت، مى‏باشد. (تفسیر برهان، ج 3، ص 120)

 

سَکَرات مرگ یا سختى‏هاى آستانه عالم برزخ‏

همه میدانیم که مرگ حق است، و همه موجودات، سرانجام طعم مرگ را مى‏چشند (آل عمران - 185)

و نیز مسلم است که مرگ، که انتقال از دنیا به عالم برزخ است، همراه شدائد و سختى‏ها است، که از آن به سَکَرات مرگ و گاهى به غَمَرات مرگ تعبیر مى‏شود.

از آیات و روایات اسلامى، چنین بر مى‏آید که مرگ براى مومنان، انتقال از زندان به باغ، و از زحمت و سختى به استراحت و آسایش است، و براى کافران و غیر مومنان، انتقال از باغ به زندان، و از آسایش به سوى سختى‏ها و ناگوارى‏ها است

در قرآن، در آیه سوره ق مى‏خوانیم: و جائت سکرة الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید: و سرانجام، سختى‏هاى مرگ، به حق فرا رسد، (و به انسان گفته مى‏شود) این همان چیزى است که از آن مى‏گریختى.

لحظات مرگ براى هر انسانى، سخت و ناگوار است، چرا که از یکسو مساله فراق و جدائى از دوستان و آنچه روح انسان سالها با آن خو گرفته است، پیش مى‏آید. و از سوى دیگر خود در را در چنگال حوادث بعد از مرگ مى‏نگرد، حوادثى که با محاکمه و مجازات و کشف باطن، و تنهایى همراه است و نگرانى شدید در مورد نتیجه اعمال و سرنوشت نهائى، احساس مى‏شود.

در مورد اول (فراق)، مرگ یک مرحله انتقالى مهم است، و انسان در آن لحظه، تمام پیوندها را که با آنها خو گرفته، قطع مى‏کند، ناپایدارى و بى ثباتى جهان را لمس مى‏نماید، و خود را کاملا براى ورود به جهانى تازه مى‏بیند، و در این حال تلخى فراق را مى‏چشد.

امام على (علیه السلام) مى‏فرماید: مرگ همراه سختى‏هائى شدیدتر از آنچه در وصف بگنجد و یا با ترازوى عقل سنجیده شود مى‏باشد. (غررالحکم‏)

و طبق بعضى از روایات، حتى مردان خدا و پیامبران که نه دل بستگى به دنیا داشتند، و نه وحشتى از آینده، از سختى‏هاى لحظه مرگ، این لحظه انتقالى، نگران بودند، چنانکه در مورد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده در لحظات آخر عمر مبارکش، دست در ظرف آبى مى‏کرد و به صورت مى‏کشید و زبانش به ذکر لا اله الا اللّه حرکت مى‏نمود و فرمود ان للموت سکرات: مرگ، شدائد و سختى هایى دارد. (تفسیر روح البیان، ج 9، ص 188 )

دلبستگی

امام حسن (علیه السلام) در لحظات آخر عمر، گریه مى‏کرد، یکى از حاضران گفت: اى پسر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم)! تو با آن مقام ارجمندى که در پیشگاه خدا دارى و بیست و یک بار پیاده از مدینه به مکه به حج رفتى، و سه بار هم اموالت را به مستمندان دادى، در عین حال گریه مى‏کنى؟ امام حسن (علیه السلام) در پاسخ فرمود: همانا گریه مى‏کنم براى دو موضوع، براى وحشت روز قیامت و براى جدائى از دوستان. (امالى صدوق، مجلس 39، حدیث 9- بحار، ج 6، ص 159)

 

غمرات مرگ براى ظالمان‏

در آیه 93 سوره انعام مى‏خوانیم: ولو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت و الملائکه باسطوا ایدیهم اخرجو انفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تقولون على اللّه غیر الحق...

و اگر بینى هنگامى که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفته‏اند و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان مى‏گویند جان خود را خارج سازید، امروز مجازات خوارکننده‏اى در برابر دروغ‏هایى که به خدا بستید و در برابر آیات او تکبر ورزیدید ،خواهید داشت.

به طور کلى از آیات و روایات اسلامى، چنین بر مى‏آید که مرگ براى مومنان، انتقال از زندان به باغ، و از زحمت و سختى به استراحت و آسایش است، و براى کافران و غیر مومنان، انتقال از باغ به زندان، و از آسایش به سوى سختى‏ها و ناگوارى‏ها است.

در قرآن، در آیه 16 سوره حشر مى‏خوانیم: کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر قال: انى برى منک انى اخاف اللّه رب العالمین.

شخصى پرسید عالم برزخ چیست؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: برزخ همان عالم قبر است، که فاصله بین آغاز مرگ تا پدید آمدن روز قیامت، مى‏باشد

کار منافقان، همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم) هنگامى که او کافر شد، شیطان گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندى که پروردگار عالمیان است، ترس دارم.

بعضى از مفسران مى‏گویند: این آیه بیانگر برخورد شیطان با انسان در لحظات آخر عمر است، شیطان سعى مى‏کند تا انسان را در حالت کفر از دنیا ببرد، و به خصوص هنگام مرگ، که یک حالت ضعف شدید است، شیطان به انسان نزدیک مى‏شود و اشیاء مورد علاقه او را به او نشان مى‏دهد، و با همان اشیاء او را تا سر حد کفر مى‏کشاند، آنگاه از او بیزارى جسته و از نزد او فرار مى‏کند.

 

سخن آخر

شخصى از امام سجاد (علیه السلام) پرسید: مرگ چیست؟ امام سجاد (علیه السلام) فرمود: براى مومن، کندن لباس چرکین و پر حشرات است، و گشودن بندها و زنجیرهاى سنگین، و تبدیل آن، به فاخرترین لباسها و خوشبوترین عطرها، و راهوارترین مرکبها، و مناسب‏ترین منزلها است. و براى کافر مانند کندن لباسى است فاخر، و انتقال از منزلهاى مورد علاقه، و تبدیل آن به چرک‏ترین و خشنترین لباسها و وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذاب. (بحارالانوار ج 6، ص 155)

  


منابع:

عالم برزخ در چند قدمى ما ـ محمد محمدى اشتهاردى

سایت مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن

توشه آخرت‏ چیست؟

22 - آل عمران، آیه 146 - 148.امیرمۆمنان (علیه‏السلام) مى‏فرماید: از گذرگاهتان توشه‏اى براى قرارگاهتان بردارید. دنیا براى شما به عنوان سراى ثابت و قرار آفریده نشده، بلکه آفریده شده تا عبورگاه باشد و از آن کردار صالح را براى سراى قرار زاد و توشه بردارید. مسافرى که در سفر، زاد و توشه با خود مى‏ برد، هدفش رفع نیازها و حاجت‏هایى است که در سفر و یا مقصد برایش پیش مى‏آید و به همین خاطر زاد و توشه باید متناسب با آن نیازها و جوابگوى آنها باشد. در سفر به وطن اصلى و جایگاه ابدى یعنى سفر آخرت، چون هر مسافرى که پا در این جاده مى‏ گذارد ممکن نیست دوباره برگردد و از مشکلات و نیازها و توشه‏اى که براى آن لازم است، خبرى براى دیگران بیاورد، لذا باید از طرف کسانى که با ویژگى‏هاى این سفر کاملاً آشنا بوده واز فراز و نشیب این راه باخبرند، راهنمایى‏هاى لازم در اختیار ما قرار داده شود تا زاد و توشه‏اى در خور آن فراهم سازیم. پس باید سراغ آن خالقى برویم که معمارِ ساختمانِ وجودِ انسان است و ابتدا و سرانجام انسان و منازلى را که او مى‏پیماید، از علم بیکران او پنهان نبوده و نخواهد بود و نیز باید به دست‏پروردگان مستقیم خداى متعال که انبیا و اولیاى عظیم‏الشأن اویند مراجعه نمود و نشانه‏هاى راه و خصوصیات مقصد و توشه‏اى را که در این مسیر به کار مى‏آید از آنان سۆال نمود. ما نیز با استناد به این دو مقوله ( آیات و روایات) به بررسی این مطلب می پردازیم: از منظر قرآن کریم، آخرت قرارگاه و دنیا گذرگاه است: ... و ان الاخرة هى دار القرار (1) ؛ و در حقیقت، آن آخرت است که سراى پایدار است. توشه این قرارگاه را باید از گذرگاه دنیا بر گرفت؛ چنان که امیرمۆمنان (علیه‏السلام) مى‏فرماید: (2) ؛ از گذرگاهتان توشه‏اى براى قرارگاهتان بردارید. دنیا براى شما به عنوان سراى ثابت و قرار آفریده نشده، بلکه آفریده شده تا عبورگاه باشد و از آن کردار صالح براى سراى قرار ، زاد و توشه بردارید. 3 1. ایمان‏ ایمان، نخستین توشه و عامل برخوردارى از نعمت‏هاى آخرت است: و لاجر الاخرة خیر للذین ءامنوا و کانوا یتقون (4) ؛ و البته اجر آخرت، براى کسانى که ایمان آورده و پرهیزگار بودند، بهتر است. بشارت در زندگى دنیا و آخرت براى مۆمنان و پرهیزگاران است: الذین ءامنوا و کانوا یتقون * لهم البشرى فى الحیوة الدنیا و فى الاخرة... (5). هر کس راهى غیر از اسلام را دنبال کند، در آخرت زیان کار است: و من یبتغ غیر الاسلم دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخسرین؛ و هر که جز اسلام دینى (دیگر) جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت، از زیان کاران است از همین رو پیامبران که بالاترین درجه ایمان را دارند در آخرت در شمار صالحان و شایستگان از آبرومندان و مقربان خواهند بود.  و البته هم چنان که ایمان عامل برخوردارى در آخرت است، بى‏ایمانى و کفر مایه عذاب است: فاما الذین کفروا فاعذبهم عذاباً شدیداً فى الدنیا و الاخرة و ما لهم من ناصرین (6) ؛ اما کسانى که کفر ورزیدند، در دنیا و آخرت به سختى عذاب شان مى‏کنم و یاورانى نخواهند داشت. هر کس راهى غیر از اسلام را دنبال کند، در آخرت زیان کار است: و من یبتغ غیر الاسلم دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخسرین (7) ؛ و هر که جز اسلام دینى (دیگر) جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت، از زیان کاران است. و لا یحزنک الذین یسرعون فى الکفر انهم لن یضروا الله شیئاً یرید الله الا یجعل لهم حظاً فى الاخرة و لهم عذاب عظیم (8) ؛ کسانى که در کفر مى‏کوشند تو را اندوهگین نسازند، زیرا آنان هرگز به خدا ضررى نمى‏رساند... و در آخرت براى آنان عذابى بزرگ است. مشرکان نیز در آخرت عذابى دشوار پیش رو خواهند داشت: و جعلوا لله شرکاء... لهم عذاب فى الحیوة الدنیا و لعذاب الاخرة ... (9) ؛ و براى خدا شریکانى قرار دادند... براى آنان در زندگى دنیا عذابى است و قطعاً عذاب آخرت دشوارتر است. هم چنین، کسانى که از ایمان به کفر برگردند و مرتد شوند، کردارشان تباه مى‏شود و اهل آتش خواهند بود: ... و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعملهم فى الدنیا و الاخرة و اولئک اصحب النار هم فیها خلدون (10). تقوا پله نخست عرفان عملی منافقان که از ایمان واقعى بى بهره‏اند، مانند کافران در جهنم معذب‏اند: وعد الله المنفقین و المنفقت و الکفار نار جهنم خلدین فیها * اولئک حبطت اعملهم فى الدنیا و الاخرة و اولئک هم الخسرون (11) ؛ خدا به مردان و زنان دو چهره و کافران، آتش جهنم را وعده داده است در آن جاودانه‏اند. اعمال آنان در دنیا و آخرت به هدر رفت و آنان همان زیان کاران‏اند (12). 2. تقوی در آیات پر شمار در کنار ایمان، تقوا، و پرهیزگارى نیز شرط بهره‏مندى از نعمت‏هاى آخرت دانسته شده: فان خیر الزاد التقوى (13) ؛ بلکهتقوا بهترین توشه آخرت معرفى شده است: و لاجر الاخرة خیر للذین ءامنوا و کانوا یتقون (14) ؛و البته اجر آخرت براى کسانى که پروا پیشه مى‏کنند، بهتر است. و آخرت سراى نیکویى براى پرهیزکاران است. ... و لدار الاخرة خیر و لنعم دار المتقین (15) ؛ و قطعاً سراى آخرت بهتر است و چه نیکو، سراى پرهیزگاران است. ... و الدار الاخرة خیر للذین یتقون... (16) ؛ و سراى آخرت براى کسانى که پروا پیشه مى‏کنند، بهتر است. ... و الاخرة خیر لمن اتقى... (17) ؛ و براى کسى که تقوا پیشه کرده، آخرت بهتر است. ایمان، نخستین توشه و عامل برخوردارى از نعمت‏هاى آخرت است 3. عمل صالح‏ از آیات قرآن استفاده مى‏شود که براى بهره‏مندى از نعمت‏هاى آخرت ایمان به تنهایى کافى نیست، بلکه افزون بر آن، عمل صالح نیز لازم است: ... من ءامن بالله و الیوم الاخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (18) ؛ هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد. ... للذین احسنوا فى هذه الدنیا حسنة و لدار الاخرة خیر... (19) ؛براى کسانى که در این دنیا نیکویى کردند (پاداش) نیکویى است و قطعاً سراى آخرت بهتر است. گواه دیگر مطلب، وعده پاداش آخرت به مسلمانانى است که پس از تحمل شکنجه‏ها و سختى‏ها با عمل نیکوى مهاجرت، دین خود را حفظ مى‏کنند: و الذین هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فى الدنیا حسنة و لاجر الاخرة اکبر لو کانوا یعملون (20). هم چنین وعده اعطاى پاداش دنیوى و اخروى به مردمى است که در رکاب پیامبران به کارزار و جهاد پرداختند: و چه بسیار پیامبرانى که همراه او، توده‏هاى انبوه کارزار کردند و در برابر آن چه در راه خدا بدیشان رسید، سستى نورزیدند و ناتوان نشدند... پس خداوند، پاداش این دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنان عطا کرد. 21   سخن آخر از امیرمۆمنان (علیه‏السلام) در این باره نقل است که فرموده: تو را پس از مرگ هیچ چیزى به جز عمل نیکویى که از پیش فرستاده‏اى بى نیاز نمى‏کند. پس از اعمال پسندیده توشه بردار (22).   پی نوشت ها: 1 - غافر، آیه 39. 2 - نهج البلاغه، خطبه 203. 3 - همان، خطبه 132. 4 - یوسف، آیه 57. 5 - یونس، آیه 63 - 64. 6 - همان، آیه 56. 7 - همان، آیه 85. 8 - آل عمران، آیه 176؛ نمل، آیه 4 - 5؛ مائده، آیه 5 و رعد، آیه 35. 9 - رعد، آیه 33 - 34. 10 - بقره، آیه 217. 11 - توبه، آیه 68 - 69. 12 - همان، آیه 68 - 69. 13 - بقره، آیه 197. 14 - یوسف، آیه 57. 15 - نحل، آیه 30. 16 - اعراف، آیه 169. 17 - نساء، آیه 77؛ انعام، آیه 32؛ یوسف، آیه 109 و یونس، آیه 63 - 64. 18 - قصص، آیه 83. 19 - بقره، آیه 62. 20 - نحل، آیه 30. 21 - همان، آیه 41.


منابع:

آخرت سراى پایدار ـ على خراسانى

سایت مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن

سایت جواب

ضرورت وجود معاد


یکی از مسائل مهم که از دیر باز مورد توجه ادیان و متکلمان و فلاسفه قرار گرفته، مسئله معاد و زندگی بعد از مرگ است. پیروان ادیان همگی معتقد به زندگی بعد از مرگ بوده و آن را یکی از اساسی ترین مسائل مذهبی به حساب می آورند.


معاد در اسلام به معنای بر انگیخته شدن انسان بعد از مرگ است که انسان مجدداً زنده شده و در حیاتی جدید به حساب اعمال وی رسیدگی خواهد شد و در نهایت نیکوکاران در بهشت به نعمت های اخروی نائل شده و بدکاران در جهنم به کیفر اعمال زشت خود خواهند رسید. این عقیده به طور کلی و صرف نظر از جزئیات آن مورد اتفاق همه متکلمان و فلاسفه الهی بوده و هر مسلمانی طبق قرآن نسبت به آن اعتقاد دارد.

قرآن با دلایل روشن، قطعى بودن معاد و برانگیختگى بشر را پس از مرگ، ثابت نموده، و آن را یک رویداد حتمى تلقى مى کند.

ما در این مقاله به برخی از دلایل اثبات معاد میپردازیم:

1ـ بیهوده نبودن خلقت انسان و جهان

(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَأَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ). (مۆمنون/155,)

«آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریده ایم واین که شما به سوى ما باز نمى گردید؟».

سپس در آیه بعد خداوند را از هر گونه صفت نقص منزه دانسته مى فرماید:

(فَتَعالَى اللّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَریمِ). (مۆمنون/116,)

«برتر است خدایى که فرمانرواى بر حق است و جز او خدایى نیست او پروردگار عرش زیبا است».

(وَما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَالأَرْضَ وَما بَیْنَهُما لاعِبینَ * ما خَلَقْناهُما إِلاّ بِالْحَقّ وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ * إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعینَ). (دخان/40 ـ 38,)

«ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنها است بازیگرانه وبى هدف خلق نکردیم، ما آنها را جز به حق (حکمت) نیافریدیم، هر چند اکثر آنان نمى دانند، محققاً روز قیامت (یکى از اسامى قیامت«یوم الفصل» است، زیرا در قیامت حق و باطل از هم جدا مى شوند.) وعده گاه همه آنان است.

حـکـمـت خـداى حـکـیـم اقـتضا مى کند که مرگ ، پایان زندگى نباشد؛ زیرا در این صورت ، کار خداوند کار کوزه گرى را مى ماند که کوزه ها را از صبح تا شام مى سازد و پس از خشک شدن ، بر زمین مى کوبد و خرد مى کند

2ـ عدالت خداوند

در مـیـان آفریدگان، انسان داراى ویژگى ((اختیار)) است. از این رو، بسا که از آزادى و اختیار خـود بـه بـدى بـهـره بـرد و از عـمل به فرامین الهى روى برگرداند و به حقوق دیگران به ویژه یتیمان، ناتوانان و بیچارگان دست دراز کند و حتى با پیامبران و مۆمنان نیز به مبارزه برخیزد.

سرانجام روزى فرا مى رسد که ستمگر و ستمدیده، مۆ من و کافر، هر دو مى میرند، درحالى که مـۆمـن، پـاداش اعـمـالش را نـگـرفـتـه و کـافـر بـه کـیـفـر کـردارش نـرسـیـده اسـت، و حـق پـایـمـال شـده مـظـلوم نـیـز از سـتـمـگـر گـرفـتـه نـشـده اسـت. حال اگر پس از این جهان، جهانى دیگر به نام (آخرت) در پیش نباشد که هر کس نتیجه بدى و خوبى کردار خود را ببیند، آیا با عدالت خداوند سازگار است؟!

پـس، عـدالت خـداونـد ایجاب مى کند که از پس امروز، فردایى باشد، تا هر کس نتایج تلخ و شـیـریـن اعـمال خود را بنگرد و پاداش و کیفرى شایسته ببیند. خداى بزرگ در قرآن کریم مى فرماید:

(اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقینَ کَالْفُجّارِ) (ص، آیه 28( آیا پرهیزگاران را همچون فاجران قرار مى دهیم ؟!

یـعـنـى چـنـیـن نـیـسـت که آنان برابر باشند و البته نابرابرى آنان در دنیا آشکار نمى شود و نـاگـزیـر بـایـد قـیـامـتـى بـاشـد کـه تـفـاوت آنـان در دادگـاه عدل الهى نمود یابد.

3ـ حکمت خداوند

حـکـمـت خـداى حـکـیـم اقـتضا مى کند که مرگ، پایان زندگى نباشد؛ زیرا در این صورت، کار خداوند کار کوزه گرى را مى ماند که کوزه ها را از صبح تا شام مى سازد و پس از خشک شدن، بر زمین مى کوبد و خرد مى کند.

یکى از اسامى قیامت«یوم الفصل» است، زیرا در قیامت حق و باطل از هم جدا مى شوند

خدا انسان را آفریده و از ناتوانى به توانایى، و از نادانى به دانایى رسانیده است و چون انـسـان بـه کـمال دنیایى دست مى یابد، او را هلاک مى سازد. اما آیا با این مرگ همه چیز پایان مـى پـذیرد؟ اگر چنین باشد، خردمندانه و حکیمانه نیست . حکیمانه این است که اگر انسان امکان تـعـالى و تـکـامـلى بـیشتر دارد، بسترش براى او فراهم گردد، و انسان بدان دست یابد و با مرگ، نیست و نابود نشود.

4ـ جاویدان طلبى انسان

حسّ بقا و میل به ماندن، یک درخواست فطرى در وجود انسان است. همه انسان ها زندگى را دوست دارنـد و مى خواهند باشند، و زندگى آنان با مرگ پایان نپذیرد و دستخوش نیستى و نابودى نشود. از این رو، انسان ها از یک سو بنابر اقتضاى فطرتشان از مرگ مى گریزند و از سوى دیـگـر بـراى مـانـدن و جـاویـدان شـدن دسـت بـه کـوشـش مـى زنـنـد. بـه عـنـوان مـثـال، آنـان مـى کـوشـنـد خـانـه هـایـى مـحـکـم و بـنـاهـایـى اسـتـوار و مـانـدنـى بـسـازنـد، و مـال و ثـروتـى فراوان بیندوزند و از بیمارى هاى جسمى به دور باشند. این بدان معناست که جـاویـدان طـلبـى و حـسّ بـقـا، جـزو خـواسـتـه هـاى درونـى انـسـان اسـت و از فـطـرت اصیل او سرچشمه مى گیرد.

وجـود هـر امـر فـطرى، دلیل بر وجود متعلق آن در خارج است. با توجه به این که این جهان و موجوداتش ، به ویژه انسان دستخوش مرگ و نیستى مى شوند، وجود جهانى دیگر جز این جهان ـ که قرآن آن را سراى باقى و جاودانى مى خواند ـ براى تحقق این امر فطرى ضرورى است.

                                                                                                                                          


منابع:

یکصد درس از زندگانی امام علی علیه السلام ـ پژوهشکده تحقیقات اسلامی

سایت زهد

علویان چه کسانی هستند؟


علویان چه کسانی هستند؟

قرن ششم قمری آغاز افول علویان در سوریه در سایه درگیریهای قومی و مذهبی زنگیان، ایوبیان، ممالیک و صلیبیان است. در قرن نهم و پس از آن حکومت عثمانی موانع و مشکلات فراوانی برای این فرقه به وجود آورد. پس از فروپاشی عثمانی، مناطق علوی‌نشین مدتی مستعمره فرانسه بود، که توانستند به استقلال برسند و اکنون در سوریه شاهد حکومت علوی هستیم. گنبد علویان با صرف نظر از کج اندیشی ها در تلقی نصوص و آیات الهی و سخنان رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ، آنچه مبدأ و مبنای تفرّق و تشتّت و به وجود آمدن مذاهب و فرق مختلف گردید. قدرت طلبی ها و مقام خواهی هایی بود که از همان روزهای بعثت نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای هر انسان منصف و نکته سنج و دقیقی در تاریخ صدر اسلام ـ مشهود است. در سیر تاریخ و تشدید اختلافات مذهبی فرقه هایی هم بوجود آمدند که دچار افراط و تفریط شده و دربارة ائمه ـ علیهم السّلام ـ گزافه گویی کردند به نحوی که یا  ایشان را خدا نامیدند یا قائل به حلول جوهر نورانی الهی در ایشان شده و یا به تناسخ قائل شدند. (مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، تهران، انتشارات اشراقی، 1355، ص147) در این میان گروهی به نام علویان وجود دارند که در کتب تاریخ و فرق مذهبی راجع به آنان مطالب مختلف و متعددی ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می شود. دیدگاه ها در باب علویون 1. علوی در کل شامل فرزندان پاک امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ و اصحاب و دوستداران آن حضرت می باشد و نیز به کسانی اطلاق می شود که در روز غدیر خم، با حضرت بیعت کرده و نسبت به آن پایدار ماندند. (سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، مرکز مدیریت حوزة علمیة قم، ج 8، ص 405) 2. شیعه نام عمومی کسانی است که به امامت امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ گرویده اند. به این گروه در آغاز شیعة علی ـ علیه السّلام ـ می گفتند. پس از ظهور راوندیه ـ که اهل خراسان بوده و به امامت عباس عموی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بعد از ایشان معتقد بودند ـ یعنی شیعة آل عباس، بنا به امتیازی که به طرفداران امیر المومنین علی ـ علیه السّلام ـ قائل بودند علویه می گفتند. (تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، همان، ص 149) 3. برخی از کتب فرق و مذاهب، علویه را جزو نصیریه آورده اند و تمام عقاید آنان را به علویه تعمیم داده اند. در نتیجه از یک دیدگاه کلی و اصطلاح عام می توان به تمامی پیروان امیر المومنین علیه السّلام علوی گفت و از دیدگاه خاص و اصطلاح خاص ، علویان فرقه ای هستند که به نام نصیریه شناخته می شوند. هم‌اکنون علویان بیشتر در سواحل سوریه و استان ختای در ترکیه (که مورد ادعای سوریه‌است) تمرکز دارند. به طور تقریبی سیزده درصد جمعیت سوریه علوی هستند واژه و اصطلاح نصیریه و علویان خود نصیریه این نام را مشتق از نام پیشوایشان محمد بن نصیر مى‌دانند. در متون اسلامى این نام قبل از تأسیس این فرقه در لاذقیه در قرن پنجم، ثبت نشده است. اولین بار در اوایل قرن پنجم قمری در اثری از حمزة بن علی یکی از مۆسسان مذهب دروزی، به نام «الرسالة الدامغة فی الرد علی الفاسق النصیری» و نیز در دو اثر «رسالة الغفران» و «اللزومات» از ابوالعلاء معری این نام به کار رفته است (ربانی گلپایگانی، 1377ش، ص186). در مورد واژه علوی که امروزه در سوریه خطاب به نصیریه به کار می‌رود، در تاریخ اسلام به معنای منتسب به علی(علیه السلام) آمده است و اشاره به شیعیان و پیروان آن امام دارد. همچنین علویان در متون اسلامی اشاره به علویان طبرستان نیز دارد. اختصاص این نام به پیروان نصیریه پس از انتشار کتاب محمدامین غالب الطویل نویسنده علوی راجع به تاریخ علویان و در اوایل قرن بیستم بوده است.   خاستگاه علویه یا نصیریه علویه یا نصیریه یکی از فرقه‌های مذهب شیعه است که بزرگترین اقلیت دینی را در سوریه تشکیل می‌دهند و حافظ اسد و بسیاری از رهبران حزب حاکم این کشور از پیروان آن هستند. سکونتگاه اصلی علوی‌ها در غرب سوریه است. پیروان این مذهب را علویان یا نصیریون‎ یا الانصاریة می‌نامند. هم‌اکنون علویان بیشتر در سواحل سوریه و استان ختای در ترکیه (که مورد ادعای سوریه‌است) تمرکز دارند. به طور تقریبی سیزده درصد جمعیت سوریه علوی هستند. در سوریه آن‌ها قدرت سیاسی قابل توجهی را به دست آورده‌اند و از زمان سرپرستی فرانسه بر سوریه مقامات مهمی در ارتش به دست آورده و با به قدرت رسیدن حزب بعث در سال 1963 موقعیت بهتری کسب کردند.  اما پس از رسیدن حافظ اسد به قدرت بود که جایگاه آن‌ها کاملاً مستحکم شد. از بین 33 افسر نظامی ارشد منتخب حافظ اسد برای فرماندهی نیروهای مسلح، و سرویس‌های امنیتی و اطلاعاتی بین سال‌های 1970 تا 1997 حداقل 19 نفر علوی بوده‌اند. با این حال به نظر نمی‌رسد وضعیت سیاسی اجتماعی علویان در جامعه سوریه به طور کلی بهبود قابل توجهی کرده باشد. علوی در کل شامل فرزندان پاک امیر المومنین ـ علیه السّلام ـ و اصحاب و دوستداران آن حضرت می باشد و نیز به کسانی اطلاق می شود که در روز غدیر خم، با حضرت بیعت کرده و نسبت به آن پایدار ماندند ریشه تاریخی این فرقه نصیریه (علویان) که با بیداری و قدرت‌گیری خود در منطقه غرب آسیا در یکی دو قرن اخیر مورد توجه بسیاری از محققان قرار گرفته است. در قرن سوم قمری و در زمان امام حسن عسکری و دوران غیبت صغری در عراق شکل گرفت. محمد بن نصیر نمیری با استفاده از بحران عقیدتی دوران غیبت صغری و ادعای بابیت موفق شد جماعتی را گرد خود جمع کند. نیم قرن پس از او حسین بن حمدان خصیبی دومین مۆسس نصیریه توانست با تعالیم بسیار و تبلیغ گسترده در مناطق جهان اسلام و آمیختن آموزه‌های نصیری با تصوف و همچنین با حمایت دولت حمدانی به ویژه سیف‌الدوله پایه‌های نصیریه را محکم سازد.  تسلط فاطمیان بر شام و تأثیر و تأثرات اسماعیلیه و نصیریه بر یکدیگر، چالشهایی را برای نصیریه به وجود آورد. هرچند این فضای شیعی به آنان کمکهایی کرد. پس از آن با حمله دولت بیزانس به شمال شام و درگیریهای مذهبی در این منطقه، نصیریه با رهبری شیخ طبرانی به جبال و سواحل لاذقیه رفتند و در آنجا در مناطقی چون: طرسوس، انطاکیه، لاذقیه، جبله، طرطوس، جبل لکام (که به جبال علویان مشهور است) و ... مستقر شدند.


منابع:

1)     دانشنامه آزاد ویکی پدیا

2)     مرکز مطالعات و پاسخ گویی اندیشه قم

3)     سایت فصلنامه علمی و تخصصی حبل المتین